خونه ما اینطوریه که شمسی میره قدسی میاد صفدر میره قلی میاد

خونه خیلی شلوغ شده و دایم توش ادم میره و میاد و من آرامش ندارم. نمیدونم راجع بهش به همخونه بگم یا ن. چون من یه حد وسطی از این داستان رو میخوام ولی اگر بهش بگم کلا همه چی رو کنسل میکنه 

شایدم نکنه چون پرروتر از این حرفاس 

دیشب هم دوس.پسر سابقش که بهش برگشته اومده بود خونه و باهم رفتن بیرون و شبم موند

دیگه اینکه ویکند خود را چگونه گذراندید؟ هیچ گونه! نه تفریحی کردم نه کار مفیدی کردم ولی فدای سرم چون ان شالله امروز میخوام جبران کنم! هرچند امروزم اینجا تعطیله و یه جورایی لانگ ویکند بود ولی من اومدم لب اگه خدا بخواد کار کنم