۲۳ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۳ ثبت شده است

برای خودم 10

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • گندم شادونه
    • جمعه ۲۸ ارديبهشت ۰۳

    این ره که تو میروی...

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • گندم شادونه
    • چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۰۳

    معین!

    کاش یکیو داشتم باهاش میرفتم کنسرت معینsad

    حتی یه دوستِ دختر هم سن خودم شبیه خودم

    هعی خدا...

    پ ن: دهنم داره سرویس میشه سر تصحیح این امتحانای کوفتی. دیشب تا 10 شب افیس بودم. هنوز یک عالمه مونده. استاده هم نمیکشه بیرون از ادم. هی ایمیل پشت ایمیل. بابا دهنمو سرویس کردم دارم تصحیح میکنم دیگه چه غلطی باید بکنم. امشب باید تموم بشه تحت هر شرایطی crying

  • ۰
  • نظرات [ ۴ ]
    • گندم شادونه
    • سه شنبه ۲۵ ارديبهشت ۰۳

    گزارش حال

    شنبه شب "دکتر" پیام داد که ببخشید بهت پیام ندادم هوا امروز خیلی بد بود. درست هم میگفت به شدت بارونی بود و سرد. 

    منم خونه بچه ها بودم تشکر کردم ازش و گفتم اوکیه و منم مهمونی ام و اینا. دلم پروانه ایی شد؟ نه اصلا. ولی خوشم اومد که شعور اینو داشت حداقل. 

    از این که اون شب تنها سینگل جمع بودم حس خوبی داشتم؟ آف کورس که نه 

    قرار مسافرت گذاشتیم. یه جور کمپینگ. از این که تنها سینگل جمع بخواد با یه سری کاپل (کاپل رسمی و غیر رسمی) بخواد بره مسافرت نمیدونم حس خوبی میده یا نه ولی خب خودم رو مجبور میکنم که برم چون دایما دارم تلاش میکنم سعی کنم که نرم توی مود حال بدی و فکر و خیال. 

    تازه دارم میفهمم چقدر باگ شخصیتی دارم. مثلا وقتی تنهام همش مینالم و غر میزنم وقتی یه کسی سعی میکنه بهم نزدیک بشه و داره تلاشش رو میکنه حوصله اش رو ندارم. مثلا هی با خودم میگم فلانی چقد بیشخصیت بود زنگ نزد به من. بعد وقتی زنگ میزنه تلفنش رو از عمد جواب نمیدم! چون حوصله ندارم جواب بدم. 

    دیشب "ع" میگفت تو چقر بد بدنی :))) گفتم یعنی چی ؟ گفت یعنی دهن پسرا رو سرویس میکنی. دیدم چقد ادما اینو بهم گفتن و من ازش رد شدم بدون اینکه فکری به حالش کنم. گفتم خیلی ناراحتم که اینطوری ام. گفت خب خیلی هم بد نیس در دید یه پسر hard to get بودن خوبه ولی خب بستگی به اون پسر هم داره که چقدر بخواد تلاش کنه و اینا. کلا خیلی در دسترس بودن هم حس خوبی نمیده به پسره. 

    چه میدونم 

    بگذریم 

    الان که داشتم مینوشتم این پسره که باهاش کار میکنم اومد. جدیدا خیلی بد حرف میزنه. البته جدیدا که نه قبلا هم همینطور بود خیلی خشمگین و عصبانیه همیشه. قبلنا ولی بعدش که داد و بیداد میکرد عذرخواهی میکرد ولی تازگیا نه. البته منم خودم مقصرم یه سری تحلیلا رو خودم باید قبل این که به این نتیجه رو نشون بدم انجام بدم. هر چند البته بیخود کرده بخواد بد حرف بزنه. هیشکی جز من نمیتونه باهاش کار کنه من خیلی در برابرش صبورم. 

    به شدت شلوغم. نزدیک 200 تا برگه باید تصحیح کنم. امتحانم رو باید فیکس کنم تاریخش رو و پروپوزال رو ببرم جلو. اون سری استاد میگفت تا 15 جون باید تموم کرده باشی اون قسمت رو. 

    این کورس کوفتی که برامون گذاشتن رو برم شرکت کنم هفته ایی دو روز. و اون یکی کامنتا رو هم اعمال کنم همین هفته 

    تازه امتحان گواهی نامه هم هست که آخر هفته باید بدم دیگه شرش کم بشه 

    خدا بهم رحم کنه ...

     

     

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • گندم شادونه
    • دوشنبه ۲۴ ارديبهشت ۰۳

    ولادت حضرت معصومه و روز دختر مبارک

    ولادت حضرت معصومه و روز دختر مبارک

     

    پ ن: من خیلی به حضرت معصومه مدیونم. یه زمانی بود که اوضاع روحی و روانیم به شدت به هم ریخته بود. حملات پنیک بسیاربسیار شدید و وسواس فکری نابود کننده. روانپزشک و دارو درمانی ...

    یه طوری شده بودم که میگفتم خدایا من یعنی به زندگی عادی بر میگردم؟ آرزوم بود که فقط بتونم مثل بقیه مردم زندگی کنم. یه چیزی باشه که ازش لذت ببرم. از چیزای ساده بتونم خوشحال بشم. حتی نمیتونستم عذا بخورم. بوی نیمروی صبحونه حالمو به هم میزد. سر میز ناهار به "مهربان" میگفتم نمیتونم بخورم حالم به هم میخوره. بهم میگفت هر چقدرش رو که میتونی بخور بقیه اش رو نخور. توی 2 هفته 10 کیلو کم کردم. ظهر تابستون توی گرمای وحشتناک میرفتم زیر پتو و از سرما به خودم میلرزیدم. جوری میلرزیدم که دندونام به هم میخورد. آرزوم بود که خیلی عادی بتونم کار کنم بتونم فیلم ببینم بتونم برم بیرون خرید کنم. همیشه رنگ صورتم مثل گچ دیوار بود. یه شب هم سر همین داستان بهم حمله شدید دست داد و بیمارستان بستری شدم

    اون روزا نمیدونستیم چیه این حالت؟ بعدا فهمیدیم پنیکه. یعنی دکتر گفت. پنیک شدید

    قبل این که بفهمیم چیه یه روز که دور خودم پتو کشیده بودم و میلرزیدم مارکو به گریه افتاد. گریه میکرد و من نمیدونستم چمه 

    اون روزای سیاه گذشت 

    خیلی به امام حسین و بچه هاش متوسل شدم. یه پیج اینستا بود هر شب از حرم حضرت معصومه لایو میذاشت. باز میکردم لایو هاش رو و فقط گریه میکردم و ازشون میخواستم خوب بشم. برگردم به زندگی عادی 

    و برگشتم 

    برا همین میگم من به این خانواده خیلی مدیونم پ

    این روزا هم میگذره 

    روزای خیلی بهتری میاد 

    روزای خیلی خیلی خیلی بهتر

    انقد که یادت میره یه همچین روزایی داشتی 

    حالا ببین کی بهت گفتم دختر :)

     

    پ ن 2: خدایا بازم شکرت. هر چی که تو زندگیم دارم از لطف توعه. نعمت هات رو برام حفظ کن هر چند که بنده خوبی برات نیستم و خودم اینو از همه بهتر میدونم. 

     

  • ۵
  • نظرات [ ۲ ]
    • گندم شادونه
    • جمعه ۲۱ ارديبهشت ۰۳

    برای خودم 9

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • گندم شادونه
    • جمعه ۲۱ ارديبهشت ۰۳

    حال ناخوش

    از اون روزاس که حوصله خودمم ندارم 

    از اون روزایی که به زمین و زمان فحش میدم و لعنت میفرستم 

    از اون روزای فاکینگ تنهایی و غم 

    هوای ابری 

    دل غمگین 

    حال بد 

    پر از خشم و ناراحتی و افسردگی و استرس و ناامیدی و خشم و خشم و خشممممممممممم

    از اون روزا که دلم میخواد بخوابم و دیگه بیدار نشم 

    چقدر خوبه که چیزی به نام مرگ وجود داره 

    امیدوارم خدا اون دنیا دهنم رو سرویس نکنه

    اگه مطمن بودم بعد مرگم عذابی نخواهم داشت و اوضاع خوبه و هیچ ترس و داستانی ندارم همین الان دوس داشتم سرم رو بذارم روی همین میز و برم که برم 

    هیچ وابستگی ندارم به این دنیا. نه به این دنیا نه به آدماش. تازه اگر برم یه جماعتی هم از دستم راحت میشن. 

    سردرد و سر گیجه و کمر درد

    حالم از این زندگی که دارم داره به هم میخوره دیگه 

    از همه چیز و همه کس خشم دارم از همه بیشتر از خودم 

    پ ن : خدایا منو ببخش اینا رو ناشکری حساب نکن. حالم خوب نیس بذار یه کم غر بزنم. یه کاری برام بکن دیگه. خودم و خودت میدونیم هیچ کسی نمیتونه حل کنه این کلاف سردرگم رو. فقط و فقط خودت. مگه نگفتی از همه جا که ناامید شدی من دست به کار میشم. پس کو دستت؟؟؟ sad

     

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • گندم شادونه
    • جمعه ۲۱ ارديبهشت ۰۳

    ام آی اینوایتد آنه دیت؟!

    داشتم واسه یکی از شماها کامنت میذاشتم که گفته بودید دعوت شدم به دیت و اینا 

    یهو گوشیم زنگ خورد 

    اند گس وات؟! یکی دعوتم کرد به دیت :)))

    لامصب اینم حرف اول اسمش "م" هست. دلم نمیخواد بهش بگم "میم" اصلا از این اسم دیگه حالم به هم مبخوره. اسمش رو میذارم دکتر!

    این "دکتر" که میگم یه بار پارسال بهم پیام داد complement داد سر همون داستانی که یه عده اتون میدونید. بعد من برام عجیب بود حتی فک کردم میخواد دوست بشه و اینا ولی اصلا هیچ کاری در راستای دوستی نکرد. اینطور که بگم حالا خیلی هم ازش خوشم میومد نبود. خیلی معمولی بودم نسبت بهش. مخصوصا که به نظرم خیلی لاغره و من این رو اصلا دوس ندارم. 

    خلاصه این اواخر یه چند باری باز به بهانه های مختلف تماس گرفته بود. بازم من خیلی حس اینکه این بخواد کانکشنی بزنه رو نگرفتم. شایدم آدم باهوشیه و خودش رو خیلی شو نمیکنه. در مجموع آویزون بازی در نیورد هیچ وقت. حرف چرت و پرت هم نمیزد همیشه حرف زدنش منطقی و سنجیده بود و دوستانه بود. کلا من همیشه وایبی که ازش میگرفتم این بود که آدم کاملا قابل اعتماد و اطمینانیه. 

    خلاصه الان زنگ زد گفت از ایران برگشته و اینا. هی داشت میگفت دانشگا تو تابستون چقدر کسل کننده اس و اینا. بعد تهس گفت دوستای من خیلی بی حال و خسته ان هی بهشون میگم بیاید بریم بیرون نمیان. منم بهش گفتم اتفاقا دوستای منم همینطور.

    بعد نمیدونم چرا انقد باهاش گرم و دوستانه حرف زدم؟؟ فک کنم دارم راه میفتم اگه خدا بخواد:)) یاد حرف تراپیستم افتادم. بهم میگفت دختر شیطون درونت اتفاقا خیلی هم خوبه بلده جذب کنه و دلبری کنه ولی این والد درونت سرکوبش میکنه کتکش میزنه. تا این بچه صداش در میاد این والد پامیشه در حد مرگ میزنتش... دلم برا خودم سوخت. برا اون بچه...

    بگذریم

    اهاااا یهو وسط حرفاش گفت یه پارک نزدیک خونه من هس هر موقع دوست داشتی بیا بریم قدم بزنیم هوا خیلی خوبه و اینا. بعد گفت برات سوغاتی از ایران آورم. اینجا بود که یه کم تو دلم پروانه ها پرپر زدنblushangel

    بعد به جا اینکه به حرفاش گوش بدم داشتم به این فکر میکردم که خب این منو با تغییر جدیدم که ندیده. البته دیده به شکل نصف نیمه. توی همون مراسمای دانشگا ولی کاملش رو ندیده. البته خب یه چیز دیگم هس حالا من که کامل سوییچ نکردم. بلاتکلیفم هنوز. هفته دیگه میخوام راجع به این قضیه با تراپیستم حرف بزنم. 

    دیگه چی ؟

    همین دیگه 

    در مجموع این که بگم وااای من رو این کراشم و اینا نه اصلا نیستم. ولی حرف زدنش و اخلاقش در کل یه طوریه که خیلی انگار توی انرژی مردونه ی خودش هست (مسکولار انرژی بهش میگن فکر میکنم). ادم با اعتماد به نفسیه. ادم سالمیه. موفق و تحصیل کرده اس. ایناش رو دوس دارم 

    وای پسررر

    الان رفتم گوکول اسکالرش رو چک کردم. اون میم احمق عوضی که انقد به خودش مینازید که من دارم میرم امریکا و دارم گر.ی.ن کارد میگیرم با ویزا. نخبگی و اینا در برابر این باید لنگ بندازهههههههه. اون احمق کمتر از تعداد انگشت های یک دست پیپر داشت که تازه نصف سایتیشن هاش هم مال پیپری بود که اسم اولش نبود خودش. بعد الان مال این پسره "دکتر" رو چک کردم تعداد citeهاش بیشتر از 10 برابر اون احمق هول بود 

    یادم باشه اگر بهم مستقیم گفت بریم بیرون بهش بگم برا اون و.ی.زا اقدام کنه 

    خدایا شکرت بازم. با این که بعید میدونم با این پسره هم به جایی برسم ولی خب بازم شکرت. نشون میده که هنوز حواست بهم هست هنوز ناامید نشدی ازم

    امروز داشتم یه کلیپ تو ای.نس.تا میدیدم یه گریه سیاه بود داشت به بچه هاش شیر میداد همشون سیاه بودن. بعد یه بچه گریه طوسی کوچولو اون گوشه وایساده بود با یه حسرتی اینا رو نگاه میکرد جرات نداشت بره شیر بخوره. خلاصه آقای گوینده هی ترغیبش کرد که بیا پیش مامانت (همون گربه سیاهه) شیر بخور. خلاصه این گربه کوجولوعه یواش یواش اومد جلو یهو دیگه خودش رو انداخت تو بغل گربه مامانه که سیاه بود. بعد مامانه که نمیدونم واقعا مامان این طوسیه هم بود یا نه کلی تحویلش گرفت و لیسش زد. نمیدونم چرا گریه ام گرفت. به خدا گفتم من اینجا هیچ کسی رو ندارم. پدرم و مادرم و دوستم و یارم و همراهم و همه چیزم تویی. برام پدری و مادری کن اینجا حتی اگر بچه خوبی برات نیستمbroken heart

  • ۴
  • نظرات [ ۴ ]
    • گندم شادونه
    • پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۰۳

    شکرگزاری 2

    خدای عزیزم 

    من بهت خیلی بدهکارم 

    ممنون که منو لایق خیلی چیزها دونستی 

    هر چند که امروز که از خواب بیدار شدم دیدی که چطور زار زدم 

    به همون دلیلی که خودت میدونی چی شد و چرا 

    ولی بازم شکرت 

    تا ابد بدهکارتم

    خدایا بهم آسون بگیر. کمکم کن. با فضلت باهام برخورد کن. ای خدای مهربون به خاطر تک به تک نعمتهات ازت سپاسگزارم. 

    پ ن: متاسفم 

    منو ببخش 

    سپاسگزارم 

    دوست دارم  

  • ۲
    • گندم شادونه
    • پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۰۳

    آهنگ ققلی این روزام

    قفلی زدم رو این آهنگه :)) نمیدونم مال جام.جهانی بوده چی بوده 

    با ایرپاد اگه گوش بدی حتی در حال اشک ریختن هم باشی قر میدی حالت خوب میشه 

    خیلیییییی خوبهههههcrying

    https://www.youtube.com/watch?v=fEI2rtuM730

     

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • گندم شادونه
    • سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۰۳
    نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو

    مولوی
    کلمات کلیدی