امروز صبحم رو با حرف زدن با الف شروغ کردم. همه اتفاقای اخیر رو بهش گفتم و کلی بهم کمک فکری داد. امروز بازم حس کردم که چقد دوسش دارم و چقدر برای من منبع آرامشه. 

بهش گفتم اگر هفته ایی یه بار با من اینطوری حرف بزنی من شارژ میشم. عین یه دستگاهی که دشارژ شده و نیاز داره دوباره شارژ بشه. 

گفت من خسته ام و شکست خورده. بهش گفتم تو شکست خورده نیستی تو فقط زیادی کمالگرایی. 

دلم براش تنگ شده 

خدایا من چقدر دل نازک شدم. الان که دارم مینویسم باز اشکام سرازیر شد. ولی توی این یک ماه اخیر امشب خیلی آروم ترم و خیلی احساس بهتری دارم. خدایا شکرت