دوست صمیمی همخونه ی سابق یه استوری گذاشته که احساس میکنم منظورش به منه
از این متن ها شر ور آماده
حالم به هم میخوره از آدمایی که جرات حرف زدن رو در رو رو ندارن و حرف هاشون رو توی استوری به آدم میزنن
نمیدونم چرا باز اون زخم خای قدیمی برام باز شده و بازم اون کینه های سابق اومدن بالا. یه مدت بود که آروم گرفته بودم. شاید به خاطر اینه که اون عوضی خشمش از همه جا رو سر من خالی کرد ولی من نتونستم خشمم رو خالی کنم و این خیلی عذابم میده. بعضی وقتا احساس میکنم چقدر این آدم من رو عذاب داد و چقدر سم خالص بود و اون چه جهنمی بود که من توش زندگی میکردم.
یه کم مودم پایینه. بیشترش هم به خاطر دردی هست که دارم میکشم. امروز نوبت فیزیوتراپی گرفتم برای هفته دیگه. خدا کنه خوب باشه و دردم کم بشه.
این پسره همکارم هم امروز یه چیزی بهم گفت که هم خوشحال شدم هم ناراحت. شاید بعدا در موردش نوشتم. طولانیه و الان حوضله ندارم.