صدای منو می شنوید از کالیفرنیا آمریکا 

الکی گفتم 

از لب جدید صدای منو میشنوید 

.

.

.

یاد روزای تابستونی ایران افتادم. صدای فن تو گوشم میپیچه. انگار که کولر آبی های خودمون باشه، بوی پوشال نم خورده، هندونه، خواب بعد از ظهر، خونه ی همیشه تمیز، تختم،‌اتاقم، صدای آدمای توی خونه...

چند سال میگذره از اون حال هوا؟ نمیدونم. شاید ۶-۷ سال شایدم بیشتر 

دلم تنگ شده. برای خانواده ام برای خونه برای همه چی 

 پ ن: دیشب که از ساختمون قبلی میومدم بیرون یه لحظه نگا کردم به تراس طبقه ۵. یادم افتاد این تراس شاهد چه چیزا که نبوده. اشک ها لبخندها. تمام تلفن هایی که میزدم توی اون تراس بود. گریه ها ناراحتی ها... با ساختمون قبلی خدافظی کردم و امروز به ساختمون جدید سلام دادم. امیدوارم اینجا برام سرمنشا اتفاق های خیلی خوب باشه. امیدوارم اینجا همیشه حالم خوب باشه. امیدوارم ۲ سال و خورده ایی دیگه که خواستم از اینجا خدافظی کنم بگم چقد خوب بود همه چی اینجا. بگم چقد خوش گذشت چقد زود گذشت. بگم این ساختمون چقد شاهد اتفاقای خوب برام بود. موفقیت، سلامتی، جاب خوب، پول زیاد، عشق، .... بگم چه خوش یمن بود این ساحتمون این اتاق این گوشه از دنیا.