خشم و عصبانیت و کینه و نفرت الان من هیچ مساله ایی رو حل نمیکنه و هیچ عایده ایی برای من نداره
این که اولین تجربه من نبوده آخرین تجربه هم نخواهد بود. به هر حال توی محیط کاری هم من این دردسرها رو داشتم زمانی که ایران بودم. ولی صبر کردم. جایی که لازم بود کوتاه اومدم. خب ثمره اش هم بد نبود. به هر حال مدیرم از عملکردم راضی بود و زمانی که از تیم میخواستم جدا بشم مدیرم گفت فلانی یکی از بهترین نیروهای من بود. حتی بعدش رو کرد به یکی دیگه از بچه ها گفت خوبا معمولا اینجا نمیمونن.
اینا رو میگم نه این که منظورم این باشه که پخی هستم نه
اتفاقا من انقد خودکم بینی دارم و از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرم که اگر هر توانایی ایی هم داشته باشم باز میگم نه من کمم
منظورم از گفتن این داستانا اینه که یه جاهایی زیرکی به خرج دادم. میدونستم به کسی که منو سوپروایز میکرد تو محل کار حداقل تا یه مدت محدودی احتیاج دارم. هم از این نظر که باید یه سری چیزا ازش یاد میگرفتم هم این که اگر میخواستم رفتار بدش رو ریپورت کنم به هر حال ممکن بود اونم ده تا دروغ بذاره رو داستان و بره بگه به مدیر و من این وسط ادم بده داستان بشم. ضمن اینکه خب اینا منتظر کوچکترین آتویی بودن که تو ارزیابی من اثر منفی بذاره منم که جا پام سفت نبود ممکن بود بگن روحیه تیم ورک نداره یا یه همچین چیزایی
بنابراین تحملش کردم و گذاشتم زمان بگذره
خیلی زود پروموت شدم و از اون ادم مستقل شدم. و خب بعد از 4 سال هم که کلا از اون کار اومدم بیرون و ازم هم با خوبی یاد میشد حتی همین الان بعد از گذشت دو سال
الان اینا رو گفتم که به خودم یادآوری کنم که بخوای و نخوای دختر تو فعلا گوشتت زیر دندون این آدماس. خیلی بخوای تقلا بکنی بیشتر دردت میگیره. فعلا آروم بگیر و کارت رو بدون بحث و جدل پیش ببر. این که ادم بتونه رابطه اش رو با کسی خراب بکنه کار یه شبه کار یک ساعته ولی ساختن اون ارتباط از نو دیگه به این راحتی ها نیس
تنها چیزی که الان نیازه یکی کار کردن به صورت فشرده و متمرکز و با اعتماد به نفس و مستقل و سریعه برای رسیدن به بهترین ریزالت هر چه بهتر و سریع تر و دوم اینکه اگر باز به هر دلیلی مجبور به داشتن اینتراکشن با این آدم شدم دیگه اجازه نمیدم کوچکترین توهینی بهم بکنه و اگر بخواد کوچکترین حرکتی بکنه بهش تذکر میدم و اجازه این کار رو بهش نمیدم
تا الان اگر تحمل کردم دلایل مختلفی داشت. مهمترینش این بود که یه سری وقتا سوتی از سمت خودم بود. هر چند حتی اون مواقع هم حق این کار رو نداشت. ولی حالا به هر حال من کار اولم بود و جا پام سفت نبود. الان دیگه فرق میکنه. الان با حق و حقوقم هم حتی آشناتر هستم و این که بیشتر هم چیز میز یاد گرفتم و میتونم مستقل تر هم عمل کنم.
همین فرمون اگر پیش برم کلی مسایل ساده تر میشه و سر آخر هم همه چی حل میشه
پ ن: خدایا بازم کمکم کن...