یه چالش خیلی بزرگ کاری برام پیش اومده که اونایی که مقصر اصلیش هستن گردن نمیگیرن و میگن به ما مربوط نیست و مشکل خودته 

دارم سعی میکنم به این فکر کنم که قبلا هم داستان هایی داشتم و رد شده و حل شده اینم رد میشه و حل میشه 

ولی نمیتونم 

حس میکنم خیلی بدتر و بزرگتر از چالش های قبلیمه 

ای کاش میتونستم اینجا ازش بنویسم 

دلم برای این همه زحمتی که کشیدم میسوزه

برا این همه شب بیداری ها و تا نصف شب توی لب موندن ها 

برای همه پلن هایی که ریخته بودم تا این برهه از زمان خیلی smoothly پیش بره 

ولی نرفت و تحت کنترل من هم نبود و من هم مقصرش نبودم 

دلم میخواد داد بزنم دلم میخواد همه رو به فحش بکشم دلم میخواد گریه کنم 

ولی نمیتونم 

همش دارم سعی میکنم خودم رو آروم کنم و بگم فاجعه ایی رخ نداده اتفاقی نیفتاده 

واقعا زیر بار این همه فشار و استرس دارم له میشم.

:(((((((

 

خدایا خودت کمک کن این مساله به خوبی انجام بشه دیگه خسته شدم...