روی رمپ ورودی دانشگاه روی یخ ها و برف ها طوری سر خوردم و افتادم که همینطوری خوابیده تا پایین رفتم. عین این سرسره های شهربازیا دقیقا

همون لحظه که کلاه از سرم افتاد و سرم محکم خورد به زمین و کمرم از پشت با شدت هر چه تمام تر مورد عنایت قرار گرفت داشتم به این فکر میکردم که مردک عوضی مربی رانندگی چرا امروز یک ساعت دیر کرد و باعث شد من قرارمون رو کنسل کنم و این اتفاق برام بیفته 

چرا اصلا پاشدم اومدم دانشگاه در حالی که دیشب دوستم گفته بود از تو خونه کار کن این روزا برف زیاده و سنگین 

و تمام زمانی که برسم لب به این فکر میکردم که خدایا حالا تو این هاگیر واگیر بلایی سرم نیاد. کمره باز به فنا نره و اینکه دستم درد میکنه برم دکتر یا نرم 

و لحظات اخر تو مسیر بودن هم مغزم داشت همه این اتفاقات رو مینداخت گردن همکار عوضی که طوری منو ترسونده که همیشه باید توی لب باشم و اگر یه روز نیام انگار یه چیزی کمه یا قراره مورد بازخواست قرار بگیرم یا باید جواب پس بدم یا به استاد ریپورت میده و خب پر واضحه که قیافه کریه و زشت و قرمز رنگش توی اخرین بحثش میومد توی ذهنم و تمام اون فریادها و وحشی بازی ها و حمافت هاش توی گوشم تکرار میشد 

 

خب همه اینا در حالیه که اون کسی که لحظه آخر قرار کلاس رانندگی رو کنسل کرد من بودم چون مربی پیر خرفت منو یک ساعت معطل کرده بود و تازه بعد یک ساعت تاخیر زنگ زده بود که من کارم تموم شد و تا نیم ساعت دیگه میرسم و منم حرصم گرفته بود که مرتیکه خرفت مگه من مسخره توام ؟ و کنسلش کردم 

اون کسی که تصمیم گرفته بود بیاد دانشگاه و خونه نمونه بازم منم چون توی خونه مودم به شدت میاد پایین و افسرده میشم و افکار منفی ولم نمیکنه و اومدن دانشگاه عین یه روتین برام شده که حالم رو همیشه بهتر میکنه 

و دیگه اینکه همکار اگرچه وحشی و احمقه ولی این فرضیه که اگر من نیام لب قراره چیزی به استاد بگه یا حتی اگر هم بگه مساله خاص و مهمیه هم کاملا کنسله 

 

خب اینا نشون میده اورتینک کردن همیشه محکوم به شکسته 

ضمن اینه که مغز من انگار ظوری طراحی شده ( شایدم learn شده بر اساس رفتارهای خودم) که بعد هر داستانی دنبال مقصری بگرده. بیشتر مواقع هم نوک پیکان اتهام زنیش خود بیچاره ام هستم و در درجه بعدی آدم هایی که به دلایلی هر چند بی ربط به موضوع ازشون کینه و دلخوریه حل نشده دارم. این در حالیه که خب زمین خوردن من یه اتفاقیه که شاید به هزار و یک دلیل باید می افتاده و چیز خیلی مهم و سنگینی نیست. و شاید هیچ آسیب جدی ایی هم در پی نداشته باشه ( ان شالله که همینطور باشه) 

 

پ ن: دست چپم درد میکنه و کمرم همونجای همیشگی 

خدایا چیزیم نشده باشه مخصوصا مخصوصا کمرمsad

میشه خواهش کنم هر کسی اینجا رو میخونه دعایی انرژی مثبتی چیزی بفرسته که من چیزیم نشده باشه؟!