وقتایی که تلنگرهایی بهم زده میشه که نیازه که بیشتر از خودم مراقبت کنم اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که چه اهمیتی داره که کی چی فکر میکنه یا عمل میکنه. مهم منم و من فقط یه وظیفه دارم تو زندگیم اونم مراقبت از خودمه
واقعا چرا باید روزها نگران باشم از عکس العمل ادم ها و اینکه مبادا کاری کرده باشم یا کاری بکنم که فلانی ناراحت بشه یا نشه یا هر چیزی
چه اهمیتی داره خواسته اون آدم وقتی من خودم نمیتونم و نمیخوام خواسته خودم رو براورده کنم
چرا باید همیشه پشت خواسته ادم های دیگه قایم بشم؟ برا این که دوستم داشته باشن؟! برا اینکه رهام نکنن؟!!!
گور بابای اون رفیق نارفیقی که به مرزهای من احترام نمیذاره منو کم میبینه منو قضاوت میکنه منو فقط برای خواسته های خودش میخواد منو فقط برای منافع خودش میخواد
اینجور وقت ها دلم برا خودم میسوزه که چه بلاهایی که سر خودم نیاوردم فقط و فقط برا اینکه برا خودم احترام قایل نبودم
دیروز به تراپیسته گفتم این که میفهمم یه سری کارام نتیجه زخم هایی هست که خوردم یه کم ارومم میکنه و باعث میشه کمتر خودم رو بزنم
واقعا از ته قلبم دیگه دلم نمیخواد و نمیتونم بپذیرم که انقدر خودم رو بابت هر چیزی تحت فشار بذارم
من خیلی گناه داشتم
من خیلی گناه دارم...