امروز صاحبخونه اومد واحد رو دید و صحبت کردبم برا lease transfer
اگر قبول کنه و اوکی بشه کمتر اجاره میدیم و خدا کنه این مبلغی که قراره کمتر اجاره بدیم مبلغ قابل توجهی باشه
ولی مساله من الان نیست
مساله من میتینگ صبح با استادمه
استرس دارم و دست و پام رو کاملا گم کردم. به نظرم اوضاع غیر منطقی داره پیش میره. حداقل به نسبت بقیه
نمیدونم دانشجوهایی که mainاشون این استاد هست دقیقا روالشون چطوری بوده ولی هرچی اسماشون رو سرچ میکنم خیلی پیپر و این داستانا ندادن
خود استاد سایتشنش خیلیییی بالاس ولی دانشجوهاش نه
حالم خرابه و نمیدونم ه غلطی باید بکنم. بهم گفت باید برا فلان کنفرانس یه چی بفرستی و ددلاین کنفرانس کی هست؟!!!! یک ماه دیگه!!! این در حالیه که من حتی موضوع دقیقم هم مشخص نیست! یعنی مشخصه ولی خب راضیش نمیکنه و هر بار باهاش میتینگ میذاریم یه چیز دید میگه. تازه ریاضیات داستان و از همه بدتر کدینگ ...که من هیچ ایده ایی ندارم روی این داستان که چطور میخوام اینا رو پیش ببرم اونم توی یک ماه!
تنها چیزی که بهش دلم رو خوش کردم اینه که به این دانشجوی پست داکش سپرده کمکم کنه و از طرفی خودش هم یه سال Chair بوده واسه همین کنفرانسه. ولی میدونم اینا دلخوش کنک الکیه
اخه من تازه ۱ ماه و نیمه شروع کردم والا بخدا دارم میبینم بعضی بچه ها هنوز بعد ۷-۸ ماه گیج میزنن اخه این چه توقع یاز من داره
وای خدایا از شدت استرس حالت تهوع گرفتم باز
این پسره هم زبانش خیلی بده و اصلا به زور میفهمم چی میگه و هربار باید بهش بگم تکرار کن
اوفففففففف
نفس عمییییییییییییییق
بازم نفس عمیییییییییییییق
به درک بابا
اصلا بهتر که گیر داده به این برسیم
شاید اینطوری ترسم بریزه
شاید یاد بگیرم وقتم رو بهتر مدیریت کنم و تمرکزم رو حین کار ببرم بالا
شاید این داستان اتفاقا یه شانسی باشه برا من
میدونم
پ ن: الان داشتم مینوشتم شاید خیری توی این مساله هست ولی تهش میخواستم بنویسم نمیدونم. اومدم سطر پایین ادامه بدم یهو دیدم اشتباهی نوشتم "میدونم"! دیگه پاکش نکردم اصلاحش هم نکردم. به فال نیک میگیرم!! میدونم که خیری توی این داستان هست و حتما حتما با کمک خدا از پس قضیه بر میام هرچند خیلی سخت باشه
خدایا کمکم کن فقط تو میتونی یه کاری کنی که معجزه اتفاق بیفته. من از تو کم معجزه ندیدم. دیگه توقعم ازت زیاد شده...خدایا بحق این شبای عزیز به حق امام حسین کمکم کن...
الخیر فی ما وقع