۲۰ دقیقه اول امتحان رو گیج میزدم.

خیر سرم کنار این پسره نشستم که میگفت من بلدم و فلان

نخونده بود. یعنی نرسیده بود که بخونه و خب پروگرمینگ رو هم یادش رفته بود هر چی از قبل بلد بود. با زخوب شد خودم toturial  رو دیده بودم و یه کم هم کد زده بودم از قبل. دوتا سوال اول رو کدهاش رو خودم زدم و جواب دادم حتی به اونم رسوندم! دو تا سوال بعدی رو ولی با شک و تردید زدذیم. دیگه ببینم چی میشه توکل بر خدا.

ولی خب اعتماد به نفسم بهتر شد. منی که اصلا حتی قبلش بلد نبودم نصبش کنم . یه خط کد هم با  این زبان برنامه نویسی نزده بودم به نظرم هنر بزرگی بود که بتونم تنهایی دوتا کد رو بزنم اونم وقتی که تازه از ساعت ۳ روز قبل امتحان فهمیده بودم که فرداش امتحانه.

دیگه این که همخونه باز رفت ویکند و من موندم تنها. دیشب شال و کلا کردم پاشدم رفتم پیش بچه ها. خوب بود 

امروزم باز دور هم جمع میشن ولی من شاید نرم چون خیلی از درس ها عقبم. از طرفی استرس دارم. از طرف دیگه امروز تا ۱۰:۱۵ خوابیدم!! و بعدش با یه سردرد بدی بیدار شدم و تا الانم که همینطوری دارم دور خودم میچرخم و ساعت داره میشه ۱۲ ظهر.

برای رفتن هم باید قبلش کلی وقت بذارم غذا درست کنم (دست خالی که نمیشه) برم حموم آرایش کنم برم تا خونه اونا. اوووه خیلی زمان میبره. که چی؟! اونا آب.جو بخورن و کنن من بشینم و نگاه کنم :))

بنابراین همین الان که دارم اینا رو مینویسم تصمیم گرفتم که نرم. درسم مهمتره. به درک که در موردم چی فک میکنن

والا 

به قول میم به چپم :))

البته ته دلم دوس دارم برم ولی تقریبا مطمنم که نمیرم. اون یارو خوشتیپه هم که اصلا تو تیم اینا نیس بنابراین اصلا رفتن نداره دیگه :))

گندم جان بشین درست بخون و کارای استاد رو انجام بده والا به خدا به استرس بعدش نمی ارزه. دیشب رفتی بیرون دیگه. هفته ایی یک بار بیرون و بازی و دور همی کافیه برای رفرش شدن. 

مگه نه؟!