۷ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۲ ثبت شده است

ای صاحب فضل بزرگ

خدایا کمکم کن خودت که میدونی شرایطم چطوریه 

خودت یه لطفی بهم بکن و راه رو برام باز کن و خیرم رو درش قرار بده

خدایا پر از استرسم 

پر از حال بد نیستم چون من همیشه به تو امیدوارم بودم وهیچ وقت تو منو از در خونه ات ناامید برنگردوندی

خدایا این بار هم برام خدایی کن 

این بار هم برام بزرگی کن 

مثل همه اون بارهای دیگه ایی که برام بزرگی کردی

خدایا خودت یه کاریش برام بکن 

برام درستش کن 

دستم به هیچ ایی بند نیست خودت که میدونی خودت که میبینی 

به هیچ کس امید ندارم هیچ امیدی 

حتی به خودم هم امیدی ندارم 

تنها تویی که میتونی گره از این کار من باز کنی 

خدایا به بهترین نحو برام این قضیه رو درستش کن 

ای خدا شم انتظار محبت و لطف و فضل توام 

ای کسی که فضلت به به بنده هات تمومی نداره...

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • گندم شادونه
    • جمعه ۲۹ ارديبهشت ۰۲

    خوشی درست و حسابی

    بعد از مدتها درد کشیدن و نفس بریدن زیر درد سنگین کمر امروز یه کم بهتر بودم 

    استخر و تمرینای کمر رو باید جدی تر بگیرم و از همه مهم تر این که اعصاب و روانم رو مراقب باشم که به هم نریزه 

    قرص هامو دوباره شروع کردم 

    امیدوارم حالم بهتر بشه هم سمی هم روحی 

    با همخونه جدید کنتاکت بدی داشتم و خب خیلی پشیمون شد و معذرت خواهی کرد 

    دلم میخواد کمرم از درد بیفته تا بتونم یه کم نفس بکشم 

    نفس راحت بکشم 

    خدایا شکرت به داده و نداده ات 

    من هنوزم منتظر معجزه و کمکت هستم 

    میدونم که هر جایی مسیر برام تنگ شد تو جلوتر از من ایستاده بودی 

    منو به سلامت عبور بده 

    بهم خبر خوش برسون 

    دلم یه خوشی درست و حسابی میخواد 

    ...

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • گندم شادونه
    • چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۰۲

    شکر نعمت، نعمتت افزون کند

    همیشه که وقتی همه چی گل و بلبله نباید بگی خدایا شکرت

    یه وقتایی هم وقتی چشمات پر اشکه ولی دلت پر از امیده باید بگی خدایا شکرت 

    یه وقتایی هم وقتی از شدت کمردرد به زور خودت رو میخوابونی که فقط درد رو فراموش کنی باید بگی خدایا شکرت 

    یه وقتایی هم وقتی دو دوتا چارتا میکنی که تا اخر این ماه که نه بلکه هم تا اخر ماه دیگه باید پولت رو نگه داری و باهاش زندگی کنی باید بگی خدایا شکرت 

    یه وقتایی هم وقتی دلت گرفته و کسی رو نداری که باهاش بری یه کم قدم بزنی و یه کم هوا بخوری باید بگی خدایا شکرت 

    یه وقتایی هم وقت پر از استرسی و تو بیم و امید باید بگی خدایا شکرت 

     

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • گندم شادونه
    • شنبه ۲۳ ارديبهشت ۰۲

    فردا ۱۰ می

    همخونه جدید امروز بدون اینکه به من بگه با یه تعداد دیگه ایی از بچه ها رفتن یه جایی تفریح و من از طریق استوری هاش اینو فهمیدم.

    خب طبیعیه که ناراحت بشم ولی باید اینو به خودم یاداوری کنم که گرچه ما به ظاهر با هم دوست و یه جورایی همکلاسی هستیم ولی هیچ صنمی باهم نداریم و اتفاقا اون کسی که دایم از بقیه فیدبک میگرفت که با همخونه جدید فقط در حد یه همخونه ارتباط داشته باش و نه بیشتر منم !

    این روزا سر این داستان که میتونه پول درباره و من نمیتونم خیلی تحقیر میشم. بیشتر از سمت خودم و گاهی هم از سمت همخونه! ای کاش که شرایط جسمیم یه طوری بود که میتونستم همین کار جنرال رو ادامه بدم 

    شایدم حکمت خدا بود که من همه راه ها برا یاین مدل کارها به روم بسته بشه شاید یه چیز بهتری در انتظارمه 

    این روزا یه حالت بلاتکلیفی دارم یه جسی شبیه بیم و امید و همیشه از خدا میخوام امید هیچ کسی رو ناامید نکنه امید منم همینطور

    دیگه این که ر پسر خیلی خوبیه ولی ادم من انگار نیست. بچه ها که برام تولد گرفتن اینم دعوت کرده بودن و همه ازش تعریف میکردن ولی من نمیدونم چرا خیلی نمیتونم انگار به رابطه بلند مدت با این ادم فکر کنم. از طرفی هم خب طبیعیه که اینجا تنهام و حالم هم تعریفی نداره و از همه بدتر این که از نظر اقتصادی روز به روز شرایط بدتری دارم. 

    امشب هموخنه میگفت برای بنفیت بانکی که دنبالش بودیم حتما باید حقوق بگیر باشیم و از  لحن گفتنش خوشم نیومد! نمیدونم چرا انقدر به کارگری توی اون رستوران عقب افتاده با او صاحبای ... اش افتخار میکنه. نه این که کارگری بد باشه یا کار عار باشه نه اصلا. ولی بعضی وقتا که اینطوری فخر فروشی میکنه (اونم به خاطر یه چیز مسخره) آه از نهادم بلند میشه و یاد اون حدیث حضرت علی میفتم که میگه 

    در حضور هفت گروه، ٧ کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی:

     

    1-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ.

     

    ٢-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ، ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ.

     

    ۳-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ.

     

    ۴-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن.

     

    ۵-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩﯼﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩﻧﻤﺎﯾﯽ نکن.

     

    ۶-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ.

     

    7-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﯾتیم، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ.

     

    آه از نهادم بلند میشه وقتی میبینم ناتوانم در برابر بعضی چیزا...

    بگذریم. اینم میگذره و تموم میشه. فردا یه روز دیگه اس. یه جایی میخوندم آدمایی که صبح یه روزی بهترین خبر عمر خودشون رو میشنون هیچ وقت شب قبلش فکر نمیکردن که فردا اون خبر رو خواهند شنید. بذار فکر کنم منم یکی از همین ادمام فردا صبح ۱۰ می ۲۰۲۳.....

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • گندم شادونه
    • چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت ۰۲

    خدایا به حق فاطمه زهرا

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • گندم شادونه
    • پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۰۲

    غروب جمعه

    غروب جمعه همه جای دنیا غروب جمعه اس

    از زمانی که بچه بودم غروب جمعه ها میرفتم توی تراس خونه و زل میزدم به آسمون و دعا میکردم. اون موقع ها دعای عهد از مسجد نزدیک خونه پخش میشد و من همینطور اشک ریزون دعا میکردم. امروز بعد از سال ها یاد اون غروب جمعه هاافتادم 

    خدایا بحق کرامت و مهربانیت معجزه زندگیت رو در این موضوعی که فکر روز و شبم شده بهم نشون بده ای خدای مهربانsadcrying

     

    پ ن: 

    از حضرت فاطمه علیها السّلام روایت شده که از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله شنیدم می فرمود:

    همانا در (روز) جمعه ساعتى است که مرد مسلمان هر امر خیرى از خداى با عزت و جلال تقاضا کند به او عطا فرماید (حضرت زهرا علیها السّلام) فرمود: عرض کردم: اى رسول خدا! آن ساعت، کدام است؟

    فرمود: هنگامى که نصف قرص خورشید از افق غروب کند و نصف دیگر آن فوق افق باشد (یعنى مُشرِف به غروب شود) پس حضرت فاطمه علیها السّلام به غلامش مى ‏فرمود: بر پشته ‏ها و بلندی ها بالا رو، چون دیدى نصف قرص خورشید از افق غروب کرده به من اعلام کن تا دعا کنم.

    معانی الأخبار، ص: 400-399.

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • گندم شادونه
    • شنبه ۹ ارديبهشت ۰۲

    کمی آرامش

     ۳ تا پر نون تست با یه مقدار کمی پنیر و یه چای تلخ و ۲-۳ تا دونه آبنبات کوچیکی که اونم صاحبخونه بهم داده میشه صبحونه امروز من. 

    ساعت نزدیک ۱۲ ظهره و من تازه نشستم پای لپ تاب. 

    هوا بارونیه. همه جا سبز و قشنگ شده 

    ترم تموم شد و دو تا فاجعه درسی داشتم. اگر از اون دو مورد صرف نظر کنیم بقیه عملکردم شکر خدا خوب بود.

    کمردرد همچنان ادامه داره ولی کمتر اذیتم میکنه. مگر اینکه بره توی موود درد شدید که در اون صورت فقط باید بخوابم تا بعد بیدار شدن بهتر شده باشم. ولی بازم خداروشکر که همینقدر بهتر شد.

    بعضی شبا قبل این که بخوابم کلی تو جام گریه میکنم از ترس اینکه مبادا کمرم مشکل درست کنه و همیشه خداخدا میکنم که طوریش نشده باشه 

    سیستم پزشکی درست درمونی هم اینجا نداره 

    بگذریم 

    دیگه در مورد کار بگم 

    از این که به خاطر شرایط کمرم ۳ تا کار با شرایط خوب رو ول کردم خب طبیعیه که اصلا خوشحال نیستم. بعضی وقتا دلم میگیره که میتونستم درامد خوبی داشته باشم و به خاطر محدودیتی که دارم حتی نباید دیگه بهش فکر کنم ولی بعضی وقتا هم به این فکر میکنم که شاید خدا که این فرصت رو بهم نداده به جاش یه جایی یه فرصت خیلی خوب دیگه ایی رو برام کنار گذاشته 

    چون خودش میدونه سر کار نرفتنم از تنبلی نیست از سر شکم سیری هم نیس 

    از ترس بدتر شدن و درد و اتفاقای بدتره 

    دیگه به هر حال زندگی همینه. باید باهاش کنار اومد و بعضی محدودیت ها رو پذیرفت. بازم خداروشکر میکنم که زود این اتفاق افتاد و تا جایی پیش نرفت که اوضاع جسمیم رو خراب تر کنه 

    خوشحالم که خونه رو دارم جابه جا میکنم و امیدوارم که اون خونه منشا اتفاق های خوب برام باشه 

    به جز ماه اول که به دلایلی هزینه هام بیشتر میشه از ماه دوم اجاره ام برابر یا حتی کمتر از جای فعلی میشه و خب واقعا خداروشکر از این بابت 

    یکی از غصه های بزرگم این داستان اجاره خونه بود 

    خدایا به خودم و خانواده ام و همه ادم های روی کره زمین سلامتی و دل خوش و رزق پر برکت بده الهی امین 

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • گندم شادونه
    • شنبه ۲ ارديبهشت ۰۲
    نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو

    مولوی
    کلمات کلیدی