۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۱ ثبت شده است

جبران

از غصه و حسرت دلم میخواد بمیرم. احساس میکنم تو زندگی به هیچ جا نرسیدم. تمام دوستام مهاجرت کردن ازدواج های خوب کردن حتی بچه دارن و سر کار میرن و دارن دکتری تو بهترین دانشگاه های دنیا میخونن. یه عده که دکتری رو هم تموم کردن و بهترین جاها کار گرفتن. ولی من چی؟؟ نه ازدواج کردم نه بچه ایی دارم نه شوهر تحصیل کرده خفنی دارم نه حتی کار درست و حسابی. از خدا گله ایی ندارم از خودم گله دارم. ای کاش زمان به عقب بر میگشت و انتخاب های درست تری میداشتم. ای کاش منم یکی از اون ادمهایی که میتونستن پله ترقی و موفقیتم باشن رو انتخاب کرده بودم تا الان جایی باشم که ارزوش رو دارم. نه این که هر روز بشینم و اینجا و غصه بخورم. 

خیر سرم امروز نرفتم سر کار که بشینم درس بخونم ولی هیچ غلطی نکردم و فقط حسرت خوردم و حسرت خوردم و حسرت خوردم. 

احساس شکست میکنم. باورم نمیشه دهه ۲۰ تا ۳۰ هم تموم شد و من هنوز اندر خم یه۸ کوچه ام. هنوز دنبال پیدا کردن شریک زندگی هنوز دنبال رفتن از این خراب شده. هنوز در حال سر و کله زدن با بیشعورهای اطرافم برای قانع کردنشون به رفتن و الان حالم بده. نمیدونم چی بنویسم که عمق ناراحتی و خشم درونم رو نشون بده. نمیدونم چی بگم که وخامت حال درونی و روحیم رو نشون بده. فقط میدونم که بازنده شدم. من تو این مسیر باختم و الان دیگه هیچ چیزی نیست که دلم رو بهش خوش کنم. خدایا من چقدر بدختم...منی که بهترین موردهای ازدواج رو داشتم منتی که بالاترین هوش رو داشتم منی که خانواده ام انقدر برام زحمت کشیدن. ولی من نتونستم هیچ پخی بشم. سر آخر شدم یه عنتر به درد نخور بداخلاق بدقیافه که به زور دوتا مدک زپرتی با معدل داغون گرفت و یه درس خیلی ضعیف و یه وضعیت به درد نخور که هیچ کس حاضر نیست قبولش کنه و فقط مجبوره برای قبول شدن به این و اون باج بده. یه احمق که هنوز نفهمیده باید چطوری زندگی کنه. خدایا احمق تر از من تو این دنیا وجود داره؟؟؟؟ حالا سر پیری با این همه هزینه سنگین تازه باید از سر نو شروع کنم عین این احمق ها. تازه اونم که مشخص نیست چی بشه. خدایا اخه چطور به خودم دلداری بدم. چطور خودم رو راضی کنم چطور حال خودم رو خوب کنم. به چی دلم رو خوش کنم. منو ببخش خدا که هر چی بهم داده بودی رو نابود کردم. من یه بنده ی شکست خورده ی متضرر پر از حسرتم که هیچ راه جبرانی برام نمونده 

اگر نجاتم ندی با همین سرعتی که دارم پیش میرم چندصباح دیگه ته قعر جهنمت هسستم. جهنم زندگی جهنم مرگ 

...

حالم بده ولی نمیخوام دست روی دست بذارم. نمیخوام عمرم بگذره و ببینم ۳۰ تا ۴۰ هم تموم شد و اون موقع به جای یه دختر تو دهه ۳۰ یه دختر بدبخت تو دهه ۴۰ باشم. دلم نمیخوادم... خدایا یعنی هنوز راه جبرانی برام مونده؟؟ یعنی هنوز که نفس میکشم میتونم امیدوار باشم که برسم به خواسته هام؟؟ به اون چیزی که تو من رو به خاطرش آفریدی؟ هنوز میتونم امیدوار باشم؟ هنوز فرصت دارم که کاری کنم؟؟... خدایا امشب به تو قول میدم. به تو قول میدم امروز ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ به تو قول میدم در راستای جبران تمام زخم هایی که به خودم زدم قدم بردارم. محمد(ص) به بنده عامی بود. یه ادم بی سواد بود ولی در عرض یک شب شد برگزیده ی تو شد پیامبر. شد کسی که بعد این همه سال هنوز اوازه اش بین مردم بیشتر و بیشتر میشه. خدایا میخوام بنده خوبی برات باشم. در آستانه اذان مغرب دارم اینا رو با اشک برات می نویسم. شاید تا الان نتونستم اونی باشم که تو میخوای. چه از نظر اخلاقی چه از نظر درسی چه تلاشی که باید تو زندگیم میکردم و نکردم ولی میخوامخ جبران کنم ازت میخوام کمکم کنی من خیلی تنهامنم هیچ پناهی ندارم هیچ حامی ندارم. قول میدم رفتارم رو با بقیه خوب کنم شاید خوب نبودم که به این حال افتادم شاید ناشکری و کفران کردم که نعمت هات رو ازم گرفتی ولی تو همیشه به من مهربان بودی تو همیشه به من بیش  از لیاقتم لطف کردی. قول میدم از این به بعد مراقب همه چی باشم. مراقب خانواده ام مراقب جسمم مراقب سلامتم مراقب وقتم مراقب حال روحیم مراقب انرژی هام مراقب همه چی باشم. 

منو از این منجلاب بکش بیرون یه بار دیگه بهم فرصت بده قول میدم که تمام تلاشم رو به یاری خودت بکنم. 

هر چند خسته و زخمی و داغونم ولی ته دلم نمیتونم به تو امید نداشته باشم خدا. منم میتونم به این جاهغا برسم. شاید تو برای من چیز بهتذی در نظر گرفتی.

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • گندم شادونه
    • شنبه ۲۴ ارديبهشت ۰۱

    به سلامت برسون

    هیچ وقت فکر نمیکردم این مساله انقدر توی زندگیم پر رنگ بشه و انقدر حسرتش رو بکشم که هر شب با ضجرش بخوابم و صبح با نگرانی از خواب بیدار بشم.

    دوست صمیمیم که حالا اون سر کرده زمینه و من از دیدن عکس هاش خوشحال که نمیشم هیچ داغون میشم. نه این که بگم چرا اون داره؟ میگم چرا من ندارم و دلم پر از غم میشه. خدایا منو به ارزو هام برسون. به سلامت برسون...

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • گندم شادونه
    • جمعه ۹ ارديبهشت ۰۱
    نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو

    مولوی
    کلمات کلیدی