امروز از اون روزاییه که هیچ کار مفیدی تا به این لحظه نکردم و فقط دور خوردم چرخیدم 

جدیدا همش حس میکنم تیپ و لباسام خوب نیس و این روی اعتماد به نفسم اثر گذاشنه. دایم دارم توی سایت های برندهای گرون سرچ میکنم ببینم چی آف خورده. تهش هم نمیخرم چون اغلب اون چیزایی که من دوس دارم آف نمیخورن و خوب خیلی گرونن و نمیخرم :((

باید یه ددلاین برا خودم بذارم. مثلا تا آخر اکتبر ان شالله این کاری که دستمه رو تموم کنم. هزارتا کار دیگه هم دارم که همینطوری مونده. تمدید پرمیت تحصیلی و پاس و اقدام برای اون داستان و گواهینامه و ....خونه پیدا کردن هم بهش اضافه شده. البته در مورد خونه حداقل تا 3 ماه آینده خیلی جدی نیستم. 

شبا سعی میکنم دیر برم خونه که همخونه رو نبینم ولی هر ساعتی هم که برم باز از اتاقش میاد بیرون و شروع میکنه حرف زدن. قبلنا فکر میکردم خنگ تر از این حرفاس که بخواد نیش و کنایه بزنه ولی الان فهمیدم که اتفاقا تمام حرفاش از روی منظوره و به خاطر همینه که بیزارم ازش. کاش میشد از این خونه میرفت. 

سعی میکنم کمترین اینترکشن رو باهاش داشته باشم ولی خب خودش میاد و من عملا خلع. س.ل.اح میشم اون لحظه.

ریسرچ به جایی رسیده که حس میکنم واقعا بلدش نیستم. البته دروغ چرا در درونم این که یاد بگیرم برام لذت بخشه ولی به شرط این که پیش بره. وقتی استاپ میشه خیلی مضطرب میشم. الان تو استپی هستم که واقعا بلد نیستم این متد optimization رو توی کدم پیاده کنم. البته خداروشکر میکنم که حداقل تو ریاضی از بچگی قوی بودم و نقطه قوتمه...

وسواس های فکری بازم اومده بود سراغم این مدت ولی سعی کردم بهشون توجهی نکنم تا خودشون برن.

در مورد "میم" هم خیلی حرف دارم که بزنم. واقعیت اینه که به طرز خیلی جدی میخوام از توی ذهنم و فکرم پرتش کنم بیرون. به خاطر این که فازش رو اصلا درک نمیکنم. وقتی که هست خیلی خوبه خیلی با احترام برخورد میکنه و کلا نشونه های این که یه پسری آدم رو میخواد یا میخواد در مورد آدم بیشتر بدونه یا ممکنه قصد جدی داشته باشه و اینا رو توش میدیدم ولی این که سعی کنه ارتباط رو ادامه بده و قوی تر کنه و محکم تر کنه رو اصلاااا. و این خیلی بده. این که من همش منتظر این باشم که بهم پیام بده یا باز دعوتم کنه بیرون برام خیلی خوشایند نیس. البته واقعیت اینه که من بیشتر جذب پسری میشم که کمتر بهم پیام بده و کلا همین مدل پسرا ولی واقعا الان در سن و موقعیتی نیستم که بخوام منتظر این آدم باشم و با خیالش زندگی کنم.

این مدت هم باهاش اینترکشن داشتم ولی خیلی کم. بعد از اون روز دیت فقط یه بار دیگه دیدمش و یه سری کارایی کرد که خیلی کول بود و جنتلمن طوری بود و قشنگ منو جذب کرد ولی الان که فکر میکنم با خودم میگم شاید اصلا منظوری نداشته از ارتباط با من همون اولش هم! شاید با همه دخترا همینه. یه جورایی حرفش با عملش انگاری نمیخونه. آدم خیلی اجتماعی هست و شاید دوس داشته باشه از هر قشری کنار خودش دوستایی داشته باشه. 

دلم میخواد جزییات بیشتری ازش بنویسم ولی هم حال ندارم هم اینکه دلم نمیخواد اینجا لو بره. الان تقریبا یک هفته اس که هیچ خبری ازش ندارم در حالی که آخرین بار خودش پیام داده بود و همه جیز خوب بود و ازش یه سوال کردم و قرار بود سوالم رو بپرسه از دوستاش و بهم بگه ولی نگفت و هیچ خبری هم ازش نشد. حتی تو این.ستا هم خودم فالوش کردم اکسپت کردو فالو بک کرد ولی خب بازم اتفاق خاصی نیفتاد. 

نباید دیگه بهش فکر کنم و کلا باید از فکرش بیام بیرون...

کارای خیلی مهمتری دارم 

پ ن: حالا همه اینا رو گفتما ولی اگه الان بهم میسج میداد خیلی خوب میشد sad

خدایا خودت میدونی تو دلم چه خبره خودت کمکم کن. خودت خوشحالم کن heart