یعنی خوبه که کار دارم و باز ساعت 12 ظهر پاشدم اومدم آفیس کار نداشتم میخواسان چی کار کنم 

این هفته به امید خدا قراره زیر بار کار دانشگاه جر بخورم 

تا جمعه ددلاین دارم و تحت هر شرایطی باید برسونم. ددلاین خیلی سفت و سختیه و میدونم که پوستم کنده اس. میخواستم این هفته برم یه سری خرید های خونه که نمیخواستم رو پس بدم. به الکس بگم بیاد اون دستگاهه رو نصب کنه و برم یه قالیچه کوچولو بگیرم از بس که این خونه خالیه ولی بنده غلط کردم که بخوام از این کارا بکنم. استاده قشنگ گردنم رو گذاشته زیر گیوتین. حالا خدا کنه بلد باشم و بتونم انجام بدم ای خداااا کمکم کن خدایاااا 

از وقتی قرص هام رو میخورم یه کم از نظر روحی استیبل شدم. نمیگم خوب شدم ولی حداقل یه کم استیبل شدم. از طرف دیگه دارم سغی میکنم به تغذیه ام برسم. فکر میکنم بیشتر از یک ماه بود که میوه نخورده بودم اصلا!!!!!!! گوشت نخورده بودم. من نمیدونم پس من چی میخوردم؟ فست فود آشغال ارزون. تخم مرغ سیب زمینی. وای خدا اسمش میاد باز حالت تهوع میگیرم. 

حالت تهوعم یه کم شکر خدا بهتره. از بس دعا کردم و نذر و نیاز کردم. چقدر به مارکو گفتم برام دعا کنه... نباید روش زوم کنم زوم که میکنم باز حس کوفتیش میاد. وای خدایا من توی این دو ماه اخیر چقدر اذیت شدم.

ددلاینه رو اگر ان شالله برسونم میتونم حداقل هفته اول تعطیلات رو کلا لش کنم. خدایا کمکم کن 

مشکل اصلیم تمرکز کوفتیه که ندارم. اگر تمرکز کنم میتونم برسونم 

دلم تنگ شده واقعا دلم میخواست میرفتم ایران. همه هم که دارن میرن بیشتر ادم اعصابش خورد میشه. کاش یه دوس پسر فاب داشتم اینجا حداقل تعطیلات رو باهاش میگذروندم. کاش الف اینجا بود. الف خودشم میدونم که ایران نمیره. دلم میخواس میرفتم پیش الف یه جند روز بعدش میرفتم ایران. 

این چرت و پرتا چیه دارم میگم. پاشم برم به کارم برسم...