کم مونده از شدت کمردرد بشینم گریه کنم. یه سوزش گندی داره تو پا و باسن که خب از علایم همون دیسکه. تقصیر خودمه. نه ویتامین هامو درست عین آدم میخورم. نه نرمش میکنم نه میرم استخر مرتب. خدایا قول میدم این پریودی تموم بشه دیگه مرتب برم استخر و نرمش های کمر رو انجام بدم تو یه کاری کن من خوب بشم. خدایا استرس کارام و استرس استاد و کارای عقب افتاده داره منو میکشه :((

ولش کن...

از میم میخوام بگم شاید حواسم پرت بشه و درد یادم بره. حوصله ندارم رمزی کنم. یه بخشیش رو میگم یه بخش دیگه اش رمزی...

اخرین چیزی که اینجا ازش گفتم این بود که از همه جا آنفالو و ریمووش کردم. قبلش هم برای اولین و آخرین بار بهش پیشنهاد بیرون رفتن دادم که رد کرد. بیرون که نه. بهش گفتم من امروز دانشگاهم اگر دوس داری بیا یه کافی بخوریم. خلاصه بعد که پیشنهادم رو ریجکت کرد منم زدم از همه جا انفالو و ریموو کردمش. تا 2-3 روز هم دپ بودم یادمه که یه کمی  هم گریه کردم. این تو اوج داستان هایی بود که در مورد خونه و همخونه داشتم و تو اوج روزهای بدم بود. گذشت تقریبا حدود یک ماه اینا... یه روز دیدم باز ریکویست داده که فالوم کنه تو اینستا. و همزمان هم پیام داد تل.گرام که چطوری و اینا. بخوام خیلی خلاصه کنم کل محور حرفامون به این گذشت که از اون اصرار که که دلیلت چی بوده از منم انکار.

اگه بخوام صادق باشم منم شیطنت کردم این وسط. میتونستم بگم الکی یا هرچی ولی گفتم خودت میدونی و خودت باید بفهمی و از حرف و حالا نگو با این جرف من این بیشتر کنجکاو شده که ببینه داستان چیه.

خلاصه آخرای تعطیلات هم 2-3 شب پشت هم پیام داد و یه بارم زنگ زد باز شوخی و خنده و مسخره بازی و تهش هم اصرار که چرا این کار رو کردی و منم باز کرم میریختم. کرم که نه! منظور اینکه هم میخواستم بفهمه من دردم چیه هم نمیتونستم مستقیم بهش بگم که بابا لعنتی تو اومدی انگولک کردی منو بعد یهو غیبت زد. خلاصه توی یکی از همین مکالمات که داشت باز اصرار میکرد از من حرف بکشه من بهش گفتم حدس بزن من بگم درسته یا ن. اینم فوری گفت ببین اگر داستان توی رابطه رفتنه که باید بهت بگم من همجین قصدی ندارم. چون 3 سال دیگه میخوام برم فلانجا (یه کشور بهتر) و برا همین تو رابطه نمیرم. 

منو میگی مونده بودم چی بگم! حتی نتونستم بگم که من کی گفتم بریم تو رابطه؟!!!!!! خلاصه تا یه 10 ثانیه ایی گیچ و گنگ بودم. بعدش یهو گارد گرفتم که من کی همچین حرفی اصلا زدم؟!!!!! و تهش هم خلاصه با شوخی و اینا جمعش کردیم...

و تلفن رو قطع کردیم و خدافظی.

ادامه دارد...

پ ن: اگر به اندازه کافی کامنت نذارید بقیه سریال رو براتون تعریف نمیکنم. دیگه خود دانیدindecisionlaugh