دیروز بالاخره رفتم عکس ایکس ری گرفتم از کمرم. امیدوارم بخیر بگذره. درد شدیدی دارم کلا وقتی میشینم پشت درد بدی دارم. عضبی هم هستم پریود هم هستم اینا درد رو میگنه 1000 برابر. 

امروز استادم باز اومد باهام حرف زد بهش گفتم مشکل پزشکی دارم ولی خب خیلی انگار care نکرد. از یه دانشجوی عادی توی این مقطع زمانی خداییش بیشتر براش کار کردم ولی خب چه میشه کرد توقعاتش عجیب غریبه. 

میدونم که ذهنم درد رو چندین برابر میکنه و بیشترش هم به خاطر اضطراب و ترسه. انقدر امروز ترسیده بودم که صبح کله سحر زنگ زدم به الف و پشت تلفن گریه کردم. بهم یه کم دلداری داد و گفت چیزی نیست و از این حرفا. کاش الف اینجا بود. الف لیاقش هزار برابر آدمایی هست که اینجا هستن. کاش بهترین نقطه دنیا بود. اون خیلی آدم اسمارت و درست حسابیه. امیدوارم بتونه یه روزی بره اونجایی که دوس داره. 

خدایا کمکم کن میدونی که چقدر ضعیف و بی پناه و ترسو شدم این روزا....