داشتم واسه یکی از شماها کامنت میذاشتم که گفته بودید دعوت شدم به دیت و اینا 

یهو گوشیم زنگ خورد 

اند گس وات؟! یکی دعوتم کرد به دیت :)))

لامصب اینم حرف اول اسمش "م" هست. دلم نمیخواد بهش بگم "میم" اصلا از این اسم دیگه حالم به هم مبخوره. اسمش رو میذارم دکتر!

این "دکتر" که میگم یه بار پارسال بهم پیام داد complement داد سر همون داستانی که یه عده اتون میدونید. بعد من برام عجیب بود حتی فک کردم میخواد دوست بشه و اینا ولی اصلا هیچ کاری در راستای دوستی نکرد. اینطور که بگم حالا خیلی هم ازش خوشم میومد نبود. خیلی معمولی بودم نسبت بهش. مخصوصا که به نظرم خیلی لاغره و من این رو اصلا دوس ندارم. 

خلاصه این اواخر یه چند باری باز به بهانه های مختلف تماس گرفته بود. بازم من خیلی حس اینکه این بخواد کانکشنی بزنه رو نگرفتم. شایدم آدم باهوشیه و خودش رو خیلی شو نمیکنه. در مجموع آویزون بازی در نیورد هیچ وقت. حرف چرت و پرت هم نمیزد همیشه حرف زدنش منطقی و سنجیده بود و دوستانه بود. کلا من همیشه وایبی که ازش میگرفتم این بود که آدم کاملا قابل اعتماد و اطمینانیه. 

خلاصه الان زنگ زد گفت از ایران برگشته و اینا. هی داشت میگفت دانشگا تو تابستون چقدر کسل کننده اس و اینا. بعد تهس گفت دوستای من خیلی بی حال و خسته ان هی بهشون میگم بیاید بریم بیرون نمیان. منم بهش گفتم اتفاقا دوستای منم همینطور.

بعد نمیدونم چرا انقد باهاش گرم و دوستانه حرف زدم؟؟ فک کنم دارم راه میفتم اگه خدا بخواد:)) یاد حرف تراپیستم افتادم. بهم میگفت دختر شیطون درونت اتفاقا خیلی هم خوبه بلده جذب کنه و دلبری کنه ولی این والد درونت سرکوبش میکنه کتکش میزنه. تا این بچه صداش در میاد این والد پامیشه در حد مرگ میزنتش... دلم برا خودم سوخت. برا اون بچه...

بگذریم

اهاااا یهو وسط حرفاش گفت یه پارک نزدیک خونه من هس هر موقع دوست داشتی بیا بریم قدم بزنیم هوا خیلی خوبه و اینا. بعد گفت برات سوغاتی از ایران آورم. اینجا بود که یه کم تو دلم پروانه ها پرپر زدنblushangel

بعد به جا اینکه به حرفاش گوش بدم داشتم به این فکر میکردم که خب این منو با تغییر جدیدم که ندیده. البته دیده به شکل نصف نیمه. توی همون مراسمای دانشگا ولی کاملش رو ندیده. البته خب یه چیز دیگم هس حالا من که کامل سوییچ نکردم. بلاتکلیفم هنوز. هفته دیگه میخوام راجع به این قضیه با تراپیستم حرف بزنم. 

دیگه چی ؟

همین دیگه 

در مجموع این که بگم وااای من رو این کراشم و اینا نه اصلا نیستم. ولی حرف زدنش و اخلاقش در کل یه طوریه که خیلی انگار توی انرژی مردونه ی خودش هست (مسکولار انرژی بهش میگن فکر میکنم). ادم با اعتماد به نفسیه. ادم سالمیه. موفق و تحصیل کرده اس. ایناش رو دوس دارم 

وای پسررر

الان رفتم گوکول اسکالرش رو چک کردم. اون میم احمق عوضی که انقد به خودش مینازید که من دارم میرم امریکا و دارم گر.ی.ن کارد میگیرم با ویزا. نخبگی و اینا در برابر این باید لنگ بندازهههههههه. اون احمق کمتر از تعداد انگشت های یک دست پیپر داشت که تازه نصف سایتیشن هاش هم مال پیپری بود که اسم اولش نبود خودش. بعد الان مال این پسره "دکتر" رو چک کردم تعداد citeهاش بیشتر از 10 برابر اون احمق هول بود 

یادم باشه اگر بهم مستقیم گفت بریم بیرون بهش بگم برا اون و.ی.زا اقدام کنه 

خدایا شکرت بازم. با این که بعید میدونم با این پسره هم به جایی برسم ولی خب بازم شکرت. نشون میده که هنوز حواست بهم هست هنوز ناامید نشدی ازم

امروز داشتم یه کلیپ تو ای.نس.تا میدیدم یه گریه سیاه بود داشت به بچه هاش شیر میداد همشون سیاه بودن. بعد یه بچه گریه طوسی کوچولو اون گوشه وایساده بود با یه حسرتی اینا رو نگاه میکرد جرات نداشت بره شیر بخوره. خلاصه آقای گوینده هی ترغیبش کرد که بیا پیش مامانت (همون گربه سیاهه) شیر بخور. خلاصه این گربه کوجولوعه یواش یواش اومد جلو یهو دیگه خودش رو انداخت تو بغل گربه مامانه که سیاه بود. بعد مامانه که نمیدونم واقعا مامان این طوسیه هم بود یا نه کلی تحویلش گرفت و لیسش زد. نمیدونم چرا گریه ام گرفت. به خدا گفتم من اینجا هیچ کسی رو ندارم. پدرم و مادرم و دوستم و یارم و همراهم و همه چیزم تویی. برام پدری و مادری کن اینجا حتی اگر بچه خوبی برات نیستمbroken heart