دیروز نه تنها که مهمونی رو نرفتم بلکه یه غلط دیگه ایی کردم که به فاک عظما داشتم خودم رو میدادم البته جمعش کردم خداروشکر.

درس مرس هم درست نخوندم و امروزم دیر از خواب پا شدم و تا برم حموم و صبحونه بخورم و موهامو رنگ کنم شد ساعت ۱ ظهر یعنی همین الان! تازه نشستم پای لپ تاپ

گند دیگه ایی که زدم این بود که یه تیکه از رنگه ریخت رو پادری تو دسشویی و گند زد به رنگ سفیدش منم از ترس این که اینا فک نکنن خونی چیزی بوده (آخه نمیدونم چرا رنگه که ریخت روش بنفش شد!) برش داشتم بردم لاندری. به زور جاش دادم اون تو. الانم استرس دارم که بلایی سرش نیاد یا حتی بلایی سر ماشین لباسشویی نیاد! خدایا خواهش میکنم خوب پیش بره و چیزیش نشه خودت میدونی که پول ندارم :(

داره برف میاد. یه برف آروم. امیدوارم زیاد نشه من بوت ندارم :((

برم بشینم ببینم میتونم اون ۵۰ تا اسلاید رو تموم کنم. 

پ ن: الان فهمیدم شین رفته کتابخونه. پاشم برم اونجا باهم کد بزنیم