داره بارون میاد و منی که عاشق بارونم 

حیف هوا هنوز سرده و واقعا نمیشه به این بارون به یه هوای سک.سی دو نفره نگاه کرد

حالا اگرم میشد باز من یار غاری اینجا نداشتم که باهاش بدون چتر برم زیر بارون :))

از کار جنرال اومدم بیرون و الان حالم یه کم بهتره 

روزهای سختی رو سپری کردم 

اوضاع کمرم به خاطر کار جنرال به شدت داغون شده بود. واقعا این کار به درد منی که دیسک کمر دارم نمیخورد و خداروشکر میکنم که نذاشت بیشتر از این بمونم توی اون وضعیت 

دیشب از دانشگاه که بر میگشتم خونه خیلی درد داشتم. سریع اومدم خونه کیسه آب داغ گذاشتم با روغن سیاهدونه هم چربش کردم. دیگه این تنها امکاناتیه که اینجا دارم. صبح یه کم خداروشکر بهتر بودم

ولی نگم که چقدر این درد چند روزه بهم آسیب زد و از نظر روحی حالم رو بد کرد. 

یگذریم 

همخونه باز دوس.پسرش رو اورد خونه و منی که حالم ازش به هم میخوره ولی سعی میکنم چیزی نشون ندم. 

بقیه اش باشه بعدا