رفتم دیت و اومدم 

راستش رو بخوام بگم میتونم بگم که خیلی هم بد نبود! قبلش به غلط کردن افتاده بودم تا جایی که میخواستم کنسلش کنم. حوصله اش رو نداشتم و دلم میخواست بزنم زیر همه چی. ولی دروغ چرا فان بود!!

حرف اول اسمش میمه. از این به بعد بخوام در موردش اینجا صحبت کنم میگم میم!

قد و تیپ ایناش خوب بود. فیسش خیلی معمولیه ولی رفتارش خوب بود. یه جوری کول و باحال از اینا که باهاش به ادم خوش میگذره. 

من ولی یه syndromای دارم که کلا خیلی راحت از پسرا خوشم نمیاد. کوچکترین حرکت یا ایراد چه توی رفتارش چه توی ظاهرش میتونه کاملا دل زده ام کنه. توی اینم یه سری چیزا دیدم ولی خب اونقدری نبود که بگم این اولین و آخرین دیتم با این آدمه! البته این که میگم دیت نه این که چیز خاصی باشه. 

اومد دم آفیس و رفتیم یه ایس کافی خوردیم و بعدم تا افیس پیاده اومدیم و بعدشم رفت. ولی حس میکردم میتونم بهش اعتماد کنم ولی خیلی حرف داشتیم که بزنیم. حداقل به عنوان یه دوست معمولی خوب بود و یه دو ساعت یه کم از اون حالت و مود داغونم یه کم فاصله گرفتم. یعنی یه جوری بود که انگار این 2 ساعت یه کوچولو از زهر جمعه و شنبه و یکشنیه رو کم کرد...

دیگه دلم نمیخواد over thinking کنم

خیل یاین مدت خودمو اذیت کردم 

و باز هم این چهار عبارت هواپونوپونو:

متاسفم 

منو ببخش 

سپاسگزارم

دوست دارم