پس فردا ماه رمضونه 

نمیدونم فرداس یا پس فردا. در هر شکل من از پس فردا شروغ میکنم ان شالله روزه بگیرم

دارم یه گلیپ گوش میدم توی اینستا. ربنای شج.ر.یان رو داره پخش میکنه. 

دلم تنگ شد برای ماه رمضون های خونه. 

به این ماه امیدوارم. به دعوت کننده ی این ماه. به هر حال رسم مهمان نوازی نیست که از مهمانت نپرسی چته؟ نپرسی من میتونم برات کاری کنم؟ وقتی ببینی حالش گرفته اس مگه میشه بهش نگی فلانی چی شده چی ناراحتت کرده بگو شاید بتونم برات کاری کنم 

خدایا 

دلم نمیخواد ناله کنم و غر بزنم و شکایت کنم. انقدری بهم نعمت همیشه دادی که روم نمیشه به درگاهت شکایتی بکنم. ولی خودت میدونی چمه. خودت یه جوری این درد بی درمون رو درمان کن. من بدجوری خسته ام...نمیدونم چطوری ولی درستش کن. زود هم درستش کن. من حتی دیگه طاقت صبر کردن ندارم...خسته تر از اینم که بخوام صبر کنم. منو حواله نده به صبور بودن. پرونده منو از لابه لای پرونده های رسیده به دستت بکش بیرون. بذارش روی میزت. بازش کن. نخونده امضاش کن. نخونده... حتی انقدری تحمل ندارم که صبر کنم تا بخونیش. چشم بسته مهرش کن و بده برای اجرا. بهشون بگو اینو بذارید تو اولویت این خیلی حالش خرابه... کاری نکردم که به خاطرش بخوای برام همچین لطفی بکنی. ولی ازتو یه چیزی شنیدم که بهش میگن فضل! میگن حساب و کتابی توش نیست. نگاه عدالتی نداری بهش. اگر داشتی اسمش فضل نبود.

اگر منو به عنوان مهمون قبول داری که داری این کارو برام بکن... broken heartbroken heart

پ ن: با اشک نوشته شد. 

# تنهایی_دردناک